یه وقتایی آدم دلش میخواد همینجوری الکی بشینه گریه کنه
یه وقتایی آدم دلش میخواد بی دلیل بهونه بگیره
احساس تنهایی آدم که عود میکنه اون وقته که یادش میاد چرا س جدیدا بهم توجه نمیکنه ؟! حتما یکی رو پیدا کرده بهتر از من که ور دلش باشه . همش بتونه باهاش وقت بگذرونه و بیرون بره و ...
فکرای الکی که توی مغز آدم وول میخورن فکر میکنه که چند روزه م.ش بهم زنگ نزده؟! نکنه منو یادش رفته؟!
اعصاب آدم که خورد میشه به خودش میگه هیچ وقت بانو رو نمیبخشم ! نباید باهام اینطوری حرف میزد .
یه وقتایی دستای آدم گزگز میکنن و حالت تهوع و دل درد و افت فشار و بدن درد به همه این چیزا اضافه میشه و حال آدم رو اساسی میزنه تو قوطی
این وقتا باید تنها بود و فکر کرد !
که اگه س نیست ، فقط به خاطر زیاد بودن کار و درسشه . شبا که میرسه خونه حال هیچ چیز نداره طفلک
که بابا هنوز یه هفته نگذشته که یه ساعت با م.ش حرف زدیم
که صبر کن! بانو که خودش صد دفعه معذرت خواهی کرد و گفت که شوخی کرده و میدونه که شوخیش بد بوده!
اینجاست که یه نفس عمیق میکشی و ابرهای خاکستری بالای سرت رو میزنی کنار و میگی :
امان از این هورمون های لعنتی !
*فردا باید برم امتحان رانندگی ! دفعه قبل که گند زدم . امیدوارم این دفعه قبول شم
سلام
کجایی؟ نیومدی هنوز؟
چی شد؟چه خبر؟منتظرما
چشم چشم
سلام
چی شد؟ قبول شدی؟کجایی اصلا"؟
قبول شدم آره ! میام ایشالا به زودی
ایشالله که این دفعه قبولی
قبول شدم این دفعه
سلام
فکر و خیال الکی نکن مریم بانو
منم گاهی از این ابرای خاکستری میاد دور سرم که همشم الکیه ها!
آره واقعا ! منم همیشه سعی میکنم ! اما خب ذهن منفی باف دیگه
گاهی نمیشه کاریش کرد