عجب برگیه برگ سیزدهم این دفتر ! هرگز آدم خرافاتی نبودم و نخواهم بود . اما نمیدونم چرا وقتی دیدم سیزدهمین برگم اینقدر غمگینه یهو یه حس خاصی به جونم افتاد
زن عموی عزیزم درست فردای پست آرمانشهر توی بیست و ششمین روز هفتمین ماه سال ساعت 12.35 دقیقه فوت شد
کل این روزا درگیر این داستان بودیم
خیلی سخته ! خدا هیچ خونه ای رو بی مادر نکنه . مخصوصا که عموم هم خیلی حالش خوب نبود و مشکلات بچه ها دوچندان میشد
امشب برای بانو یه تولد پیش از موعد جمع و جور گرفتم و براش دو مدل غذایی که خیلی وقت بود دلش میخواست درست کردم
به همراه یه چیز کیک خوشمزه . راستش خودم کلی لذت بردم از دست پختم ! خود شیفته هم نیستم ! خب خوب شده بود غذا هام دیگه
دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه . فعلا همینا رو داشته باشید تا بعد
خیلی تسلیت میگم
خدا رحمتشون کنه
ممنونم